نتایج جستجو برای عبارت :

کز حکایت ما حکایت گشته‌ایم

ای دوست رقصان گشته ای فرمانبر جان گشته ای
در سوی طفلان بوده ایدر کوی جانان گشته ای
از بند خویشان رسته ایآزاد و خندان گشته ای
صد تن بُدی و تک شدیبا عشق همسان گشته ای
بی باک و تازان همچو شیرجفت عقابان گشته ای
از کفتری و کوتهیرستی و تابان گشته ای
بودای اغما بوده ایبیدار و غرّان گشته ای
صوفی دنیا بوده ایحالی به عرفان گشته ای
زهد و نما و رنگ را کشتی و پنهان گشته ای
از حلقه های عقل دونجستی به ایوان گشته ای
برپا شدی صد مرحباآنسوی کیهان گشته ای
رقصان ش
دوشنبه شد منور در نظرها،
ز خشت همدلی بنیاد گشته.
ز آب دیده و آب جبینها،
ز مهر سینه ها آباد گشته.
دوشنبه از امید آباد گشته،
گلستان گشته است از عشق و ارمان.
دوشنبه گشته بس زیبا و دلکش،
دوشنبه مرکز علم است و عرفان.
به آواز فلک، هم ششمقامش
دوشنبه تا فلک آوازه دارد.
ندیده گر کسی درواز ه هایش،
درون سین هها دروازه دارد.
دوشنبه جوهر ارمان دلها،
دوشنبه گوهر دنیای تاجیک.
به روی مردم دلجوی عالم
گشاده هر در دلهای تاجیک.
گم گشته ام به شوق؛ که پیدا کنی مرا !...دیوانه گشته ام که مداوا کنی مرا !...پوشانده ام تمام خودم را زِ عالمی ؛با این خیال خوش که تماشا کنی مرا ...جانا چه می شود که تمنا کنی مرا ؟!...من قطره ام تو برکه نه دریاچه ی منی !خورشیدِ من بدون تو سرده زندگی ...آماده ام که باز تو شیدا کنی مرا !...گم گشته ام به شوق که پیدا کنی مرا !... : ) ❤#نرگس_صرافیان_طوفان
این موی سفیدم همه از غصه عشق است عشقی که شده یک طرفه آفت جانم این آفت جان گشته مراآب حیاتی هم گشته نفس هم شده است سفرهٔ نانم این عشق که جاری شده در خونُ رگ من اکنون هویداست دز شعرُ زبانم این عشق مرا پیر کندمثل زلیخا یاآخرازاین عشق بمیرم نمانم رسوای جهان...
چو احسان آمد از مسجد سلیمان ... مهیا کردمش من چای و قلیان
نشستیم و بگفتیم از گذشته ... همان هایی که گشته عهد و پیمان
امیر پارسا که گویی رونوشتی ست ... ز خلق و خوی آن دوران احسان
دلا هم گشته از خواهر تنی تر ... به سولمازی که میچسبد چو سیمان
ز حامد هم مکرر یاد کردیم ................ همان طوری که کردیم یاد هامان
بگفتیم از پیام و گه ز پویا .................. دمی هم از حدیث و گه ز ایمان
دمادم گفتمش جانم عوض کن ................ بلیتی را که گشته گاه پایان
مرا امید باشد تا
عالمخدا، یکتا تویی، آدمخدا گشته فزون،
ای همزبان من، چرا حال زبان گشته زبون؟
دین دشمن من گشته است یارم بت زیبای دهر،
بیگانه مزهب های غیر جان آشنا با من کنون.
خواهم، که بینی روی شید در عالم هر تیره دل،
روشن طلوعی بی غوروب، دنیای دل، دنیای دون.
ملّا خورد خون جگر، بدخو شود شاگرد او،
طفل دبستان زمان دلهای ما را کرد خون.
در مرز و بوم هستیت بیم مریضی بد ترا،
تا بام نفتد بر سرت باید زنی زیرش ستون.
دنیا همه دو نپرور است، دون یا ز ما بالاتر است،
گردون بچرخ
اربعین یعنی حماسه عاشقی و انتظار/دلبری خالصانه بندگی کردگار/میرود پای پیاده زائرش سوی حسین/برترین احساس عزت درتمام روزگار/کربلاداردشکوهی بی نظیر وباهدف/زینب وسجادداده بهر شیعه افتخار/باولایت تاشهادت شد شعارعاشقی/شیعه ودین وبصیرت بهرعالم آشکار/دررکاب رهبرخود گشته آماده زشور/دشمنان ازوحدت ما درشکست واحتضار/برلب زائر سراسر هست ذکریاحسین/یک یک آیات قرآن گشته آنجاانتشار/عشق ثارالله داردوحدت و دلدادگی/اربعین این عاشقیها هست شوق انفجار/زم
یک امام جمعه شد مهمان عاشورائیان/همنشین با شهیدان درشب قدری عیان/حضرت خرسندرا خرسند رحمانی رسید/گوهرتقدیراو گشته شهادت درجهان/استجابت دردعایش زودمعنا گشته است/مثل مولایش علی پرزد بسوی آسمان/قاتلش چون ابن ملجم خنجراز رو بسته بود/شمرگونه باجنایت هست درخیل بدان/لیک اندر کازرون گشته عزایی بس بزرگ/درفراق یاررهبر چشمها شد بی امان/خوش بحال برشهیدان رهنمای عالمند/زمزم آمادگیها داده بر صاحب زمان/
ای خدا ، ای خالق عشق و شعور
ای خداوند گرامی ای غفور
کن کمک تا آنکه برداریم ما 
گام دوّم با خردمندی و شور
کشور ایران کند با اقتدار
از گذرگاه خطرناکش عبور
با تعمّق کرده دشمن را فلج
حق شود حاکم در اجرای امور
حال و روز تک تک مردم شود
پر زشادیهای همراه غرور
صبر آنها میوه ی خود را دهد
صلح و خوبی بهر عالم با وفور
روبروی ظلم و جور شرق و غرب
گشته دولتهای اسلامی جسور
یک نگاه تازه حاکم تا از آن
رهبران مسلمین گشته فکور
از تشرهای شیاطین واهمه
گردد از کلّ مسلم
 
هیچ داری از دل مهدی خبر؟گریه‌های هر شبش را تا سحر؟او که ارباب تمام عالم استمن بمیرمسر به زانوی غم است“شیعیان”مهدی غریب و بی کس استجان مولا معصیت دیگر بس است“شیعیان”بس نیست غفلت‌هایمان؟غربت و تنهایی مولایمان؟ما عبید و عبد دنیا گشته‌ایمغافل از مهدی زهرا گشته‌ایممن که دارم ادعای شیعه گی چه بگویم من به جز شرمندگی …
هر که نبود خیرخواه زندگی،
گیرد او را آخر آه زندگی.
زنده دارد هر که یاد مرده را،
زنده باد او در پناه زندگی.
ما گنهکاران بی عیبی خویش،
بهر هر عیب و گناه زندگی.
دیده عیب کس نبینیم عیب خویش،
کور گشته در نگاه زندگی.
 رهبلد رهگم زند در نیمه راه،
گشته خود گمراه راه زندگی.
گر کسی با کوته عقلی غافل است،
روسیه روز سیاه زندگی.
گر کسی چاهی کند از دشمنی،
می فتد آخر به چاه زندگی.
چله آمدبرنمازجمعه مثل انقلاب/گام دوم راولایت امتش کرده خطاب/در سپهرعزت آن شیعیانش سرفراز/این نمازپرفضیلت مثل شمس وآفتاب/جای خودرابازکرده خدمتش بی انتها/گشته آدینه برایش باصفاو پر ثواب/هم به قرآن خدا وهم به گفتار نبی/حامیان برولایت سوی جمعه در شتاب/ازبصیرت قلبهایی مملو آرامش است/کاخ دشمن برسراو بارها گشته خراب/درثواب حج وعمره هرمصلی شدشریک/دورمی سازد زشیعه سختی وزجروعذاب/روح تقواو خلوصش رمی شیطان رجیم/گشته ذکرالله اکبر درحدیث ودرکتاب/ی
اول ذیقعده آید شیعیانش شادمان/نورباران گشته عالم هم زمین و آسمان/دخترموسی بن جعفر آن سپهر برتری/گشته میلادشریفش رحمتی بهرجهان/مظهرجودوکرامت حضرت معصومه است/بارگاه فاطمیه گلشن امن وامان/شادمانی از قدومش آفرینش راگرفت/خواهر مولارضا شد مقتدای شیعیان/قم ز یمن مقدم او گشته است دارالشفاء/آفرین برخلقت اوبر خدای لامکان/او حریم اهل بیت و شافع روز جزاء/شدکریمه حضرت اوآشکارا ونهان/بارگاه باصفایش هم امید مسلمین/زائرمعصومه باشدمهدی صاحب زمان/شدپن
گشته ویران
بارگاه قدس انوار الهی
قبرهای جمله خاکی   
بی ضریح و سایبان
در کوره ی گرمای خورشید
زین مصیبت
اشک غم جاری است
از ابر دو چشم آسمان هم
خادم این قبرها
باران اشک مومنین است
صحن آنها
وسعتش تا قلب پاک متقین است
می توان دریافت اوج غصه را
از سنگ ها ی داغ صحرا و بیابان
بادها هم خاک غم ریزند بر سر
قبرهای گشته ویران
جمله شب ها
فاقد شمع و چراغان
ظهرهای داغ و سوزان
هشتم شوال شد
وهابیت
این دشمنان دین و قران
بقعه ها
گلدسته ها را
یک به یک بنموده ویرا
یوسف
زهرا(س) اسیر بند زندان گشته است
درغم او دانه ی زنجیر گریان گشته است
صد
شرر بر جان او افتاده از زهر جفا
بس که می سوزد تنش، افتان و خیزان گشته است
چاه
زندان قتلگاه او شد از جور زمان
در عزایش آسمان هم اشک ریزان گشته است 
سوخت
مغز استخوان شیعیان از داغ او
چشمشان خون است و دلها نیز سوزان گشته است
بهر
حفظ دین و ایمان داده جان خویش را
هر مسلمان زاده ای سر در گریبان گشته است
گشته
از چه صورتش مانند زهرا(س) نیلگون؟
صورت او نیلی از رنج فراوان گشته است
یوسف
زهرا(س) اسیر بند زندان گشته است
درغم او حلقه ی زنجیر گریان گشته است

صد
شرر بر جان او افتاده از زهر جفا
بس که می سوزد تنش، افتان و خیزان گشته است

چاه
زندان قتلگاه او شد از جور زمان
در عزایش آسمان هم اشک ریزان گشته است 

سوخت
مغز استخوان شیعیان از داغ او
چشمشان خون است و دلها نیز سوزان گشته است

بهر
حفظ دین و ایمان داده جان خویش را
هر مسلمان زاده ای سر در گریبان گشته است

گشته
از چه صورتش مانند زهرا(س) نیلگون؟
صورت او نیلی از رنج فراوان گشته

مرا نکاوید ،مرا بکاریدمن اکنون بذری درستکار گشته ام !مرا بر الوارهای نور ببندیداز انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازیدگوش هایم را بگذارید تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کند ،چشمانم را گل میخ کنید وبر هر دیواری که در انتظار یادگاری کودکی است !بیاویزید ..در سینه ام بذر مهر بپاشید تا کودکان خسته از الفبا در مرغزارهایم بازی کنند ،مرا نکاویدواژه بودمزنجیر کلمات گشته ام ،سخنی نوشتم که دیگران با آرامش بخوانندمن اکنون بذری درستکار گشته ام ،م
شبه پیغمبرعلی اکبررعناجوان/روز عاشوراکشیده پربسوی آسمان/پور زیبای حسینی زمزم احساس بود/اسوه گشته تاقیامت ازبرای شیعیان/حضرت اودرجوانی بود مرد بندگی/خلق وخویش مثل احمد ازبرای عاشقان/جنگ اوبادشمنانش یادمانی ازعلی/درحماسه مثل حیدر هم شجاع وقهرمان/تیروشمشیری زدشمن فرق مولاراشکافت/آسمانها گریه داردازبرایش بی امان/روی زانوی حسینی راس خونین علی/سخت گشته بهربابا لحظه پرواز جان/شیعیان ازداغ مولا اشک ریزان میشود/گریه کرده بهراکبر مهدی صاحب ز
هفته وحدت سراسرافتخارو عزت است/مسلمین راشادمانی در پناه رحمت است/گشته میلاپیمبر رحمه للعالمین/نام زیبای محمد برجهانی برکت است/بنده خوب خدا و اشرف مخلوق رب/سرفرازی رسالت انبیاء راشوکت است/گشته شیطان ستمگر خوار ورسوا و خفیف/دشمنان دین ماراصدشکست وذلت است/شیعیان ومسلمین راگوی تبریک زیاد/هفته خیر و شکوه و شادمان وحدت است/باولایت با بصیرت صبح پیروزی رسد/این همای جاودانی باسلاح همت است/هفته وحدت بگردد خواستگاهی برظهور/عشق مهدی بر مسلمان برتر
در بدن رمقی نمانده و وی به مانند خط کش ژله ای های بی کاربرد خورنده مخچه، از آن سو به این سو میفتم و در جای جای جسم ، گویی کوه بلند قامتی صدها سال بر بدن سنگینی می کرده، درد و ناله بر می خیزد، از دو خواهر و بردار کوچک ژیگولانه ام، ویروسی بر من چیره گشته و از شب هنگام گذشته، معده بود که پس می زد خوراک ها و مانند فواره ای بر گلویم فشار می آورد و سردرد نیز همراه آن، بیشتر مرا سرشار از بیحالی می کرد، دیگر آنکه، نشانه های سرما زدگی بر ما دیده می شد و از ب
متن آهنگ ای وای بر ما از حامد نیک پی تقدیم به شما عزیزان ...زلف آشفته ات ، گشته آرام ِجاندل که رفت از بَرم ، تو کنارم بمانعقل راهی‌ نبرد ، مست و دیوانه شدعاشقی کن چُنان ، همچو افسانه شوای وای وای بر ما ، عشق داد بر بادهستیِ ما راای وای وای بر ما ، عشق داد بر بادهستیِ ما راوای اگر لحظه‌ ای ، بی‌ غمت بگذردآه عشقت ببین ، تا کجا میبَردیک نگَه کردی ، و بی‌ دل و جان شدمتا بسازی مرا ، سخت ویران شدمزلف آشفته‌ ات ، گشته آرامِ جاندل که رفت از بَرم ، تو کنار
ازداغ بابا یوسف زهرابگرید/در این مصیبت ماه خوش سیمابگرید/خلوت نشین نیمه شبهای پرستش/مظلوم دوران بازهم تنهابگرید/بر عسکری دشمن نگر زهرجفاداد/بر ماتم اوحضرت یکتابگرید/درد یتیمی بهرمهدی سخت گشته/با سوگواری بهراومولابگرید/ماتم سرای حضرتش یادازمحرم/همراه مهدی شیعه وآقابگرید/اشکی به چشم حضرت صاحب زمان است/در سامرا هردیده برنابگرید/برقلب مهدی سخت گشته این مصیبت/حتی نسیم و باد درصحرابگرید/باشدظهورش مرهمی از بهربابا/شیعه برایش تاخودفردابگرید
دانلود آهنگ نوحه و مرثیه سرایی کویتی پور ممد نبودی
Download Nohe Koweiti Pour Mamad Naboodi
آهنگ غمگین مخصوص آزاد سازی خرم شهر با صدای غلام کویتی پور بنام ممد نبودی
دانلود مرثیه و نوحه بسیار زیبا ممد نبودی با صدای ماندگار غلام کویتی پور
دانلود آهنگ خاطره انگیز ممد نبودی غلامعلی کویتی پور
شعر این سروده توسط جواد عزیزی از هم رزمان ”شهید محمد جهان آرا”
به مناسبت سالگرد این شهید بزرگوار سروده شده است ….
برای دانلود نوحه به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن نوحه و م
باران اشک شیعیان داغ محمد است/سوگ بزرگ این جهان داغ محمداست/اوخاتم پیمبران محبوب کردگار/گریه برای دوستان داغ محمد است/حیدروفاطمه زاو غمدیده گشته اند/تاریک گشته آسمان داغ محمداست/سبطین مصطفی نگرغمگین حضرتش/باشد عزای بیکران داغ محمداست/حتی خدای احمدی گردیده سوگوار/رفته زدین ماامان داغ محمد است/اندر مدینه بهراو باران گریه هاست/غمنامه هاشده عیان داغ محمد است/صاحب عزای حضرتش مهدی فاطمه/گریدبراوبه هرمکان داغ محمداست/
هرجا نظر اندازم، طرحی­ست ز فیزیکش  هم نوع کوانتیکش هم نوع کلاسیکش
بر سفره ی درویشان، پنهان ز بداَندیشان  پیدا شده بر ایشان، طرحی ز مکانیکش
از میکده واماندم، دانشکده­ شد جایم تقدیر بزد گولم، با شیوه و تکنیکش
از جانب میخانه، رفتم به رصدخانه  با خنده­ ی مستانه، دلشاد ز اُپتیکش
دیدم ز تلسکوپ هم پنهان شده آن مه­ رخ  گفتا بُود این خارج، از قدرت تفکیکش
این شاعر شوریده، زان زلف کوانتیده هرچند جفا دیده، کی آمده دَر جیکش؟!
چشمش شده چون لاله، خیس
اشک چشمان روی گونه مثل دریا میشود/درفراق حاج قاسم غم به دلها میشود/راه ورسم عاشقیها از سلیمانی رسید/شیعه باگلواژه او عشق طاهامیشود/درجهان محبوب گشته باشهادت آن عزیز/انتقامی سخت اینک مزداعدامیشود/حیف این سرداردلها بامصیبت نامه اش/تاقیامت نام نیکش دردلم جا میشود/قهرمان عرصه جنگ ودفاع وانقلاب/میزبانش درجنان حیدر و زهرامیشود/تسلیت گویم به رهبر مالک وعماررفت/داغ سنگینش کنون شوری به دنیامیشود/شد مزارش جاودانه چون حرمهادر قلوب/راه ورسم حاج قا
جمعه هاتامیرود دلها پریشان میشود/هرامید وصل مولاهم پشیمان میشود/غم فراوان گشته اینک درزمین و زندگی/شیعه هم ازظلم دشمن باز گریان میشود/قلب عاشق خوگرفته با سپهرمهدوی/تاشود پایان جمعه قلب حیران میشود/مژده ها دادند بهر آن ظهور ناب او/دیده ودل درحوادث پرز افغان میشود/وقت آن گشته که باهم رهرومهدی شویم/باولایت قلب مومن گنج ایمان میشود/این علامتهای دنیا عطر او آورده اند/باظهور ناب مهدی سخت آسان میشود/
." سردارِ بی ادعا ".خیره گشته چشمِ دنیا سوی توخون سرخت کرده زیبا رویِ تو.دور بودی از وطن وا غُربتاپیروِ راهِ شهیدان خویِ تو.پیکرت شد قطعه قطعه وایِ منگفته شد گشته جدا بازویِ تو.دلبری هایت زِ امت دل رُبودملتی همراه شد تا کویِ تو.نام یک ملت  سلیمانی شوَدکودک و پیر و جوان رهپویِ تو.خیزشِ امت نگر سردارِ مادر جهان بر پا کنیم اردویِ تو.با سپاه قدس یورش می بریمبر ستمکاران با نیرویِ تو.حک کنم اسمِ تو را بر سینه امعاشقانه می شوم همسویِ تو.شاعر: حبیب رضائ
اسلام وقرآن باولایت گشته معنا/با حضرتش دنیای مابسیارزیبا/اوریشه خوبی خلقت درزمین است/مفهوم زیبای پرستش هست مولا/گنج ولایت گوهروالای دین است/قسط وعدالت ازسپهراوست برپا/دشمن وشیطان بابصیرت هست نابود/وحدت فراگیراز وجوداوست هرجا/اسلام داده عشق اوراباشهادت/ایران مابانام اوالگوی دنیا/سیدعلی نامی که دردل همنشین شد/یادآور شور ولایت گشته آقا/باعشق او آرامشی درمیهن ماست/محبوب باشد حضرتش درکل دلها/راه امام وهرشهیدی خط رهبر/اواز تبار اهل بیت و نو
سیزده آبان بود روز شکست دشمنان/مرگ آمریکا رسیده ازبرای این جهان/هست استکبارعالم مثل شمر و حرمله/عامل شروجنایت هست اودرهر مکان/بهرنابودی دشمن وحدت وایثارهست/پیروی از ولایت خصلت ایرانیان/بابصیرتهای ملت دشمنان رو درزوال/افتخاری گشته میهن ازبرای شیعیان/وحدت ما دشمنان رابازرسوامیکند/کشورمابا شهیدان هست دائم جاودان/در دفاع از ولایت ملت ما در رکاب/قلب ایرانی همیشه بر خمینی یادمان/سیزده آبان ایران گشته یوم الله ما/ازبرای رهبرما امت اوگلفشان/آ
مرگ برغرب وسعوی که جنایت میکنند/برمسلمانان وشیعه هم خیانت میکنند/کارشان تزویر وظلم و هر جنایت درجهان/از ستمهای یهودی هم حمایت میکنند/پرشده دنیاهمیشه از شقاوتهایشان/خویش راهمکار شیطان بارذالت میکنند/گشته است آل سعودی محورشرو بدی/بهرشیعه ظلمهایی با شقاوت میکنند/کاسه صبر مسلمان گشته لبریز ازستم/خویش راآماده باش برولایت میکنند/دوره آخرزمان وآن ظهور مهدی است/شیعیان پادررکاب او حمایت میکنند/
غم مخور گر حاکمی دزد می شود                                                 شکوه ز بی کفایتی دوران می شود
غم مخور خزانه خالی کرده است                                                  غم بخور مردمی بی خرد پرورده است
مردمان چشم بسته پای بقچه رفته اند                                          بی خیال زعلم و عالم دوران رسته اند
مردمی که بهر دزدان دست می زنند                                            حق شکوه و ناله زخود پر می زنند
مردمان با دست زدندحناق گیرند                     
تنهای تنهاشدعلی ازبعد زهرا/باچاه دارد دردل بسیارمولا/گشته فراق فاطمه هرلحظه جانسوز/شداشک چشمان علی راهی دریا/بهریتیمانش علی مرهم گذاراست/آرامش شیعه فقط این عشق آقا/دخت نبی مهمان بابادربهشت است/راحت شده از ظلم دشمن بهردنیا/رکن ولایت فاطمه درزندگانی است/سخت است بهرمرتضی مولای تنها/با یادمان فاطمیه زنده مانده/یک انتقامی سخت دارد سوی اعدا/دیگر علی همتا وغمخواری ندارد/یار ولایت گشته است مهمان یکتا/سوی بقیع وکربلاهم سوگوار است/او انتظاری میک
مرحباایرانیان راازبرای این حضور/درتجلی حماسه خلق کرده یک سرور/چهره دشمن زوحدت خوارورسوا گشته است/آفرین برملت ماازبرشور وشعور/شدفلسطین پاره تن ازبرای مسلمین/مسجدالاقصی گرفته از ولایت تاج نور/ظلم اسرائیل غاصب درجهان مملو شده/غرب وآمریکابرایش حامیان ظلم وزور/ریشه کن بایدبگردد این یهودی زمین/چونکه اسرائیل خائن ازفتوت گشته دور/روزقدس آمد مسلمان این حماسه افتخار/میرساند سوی مهدی آن تجلی ظهور/
ای همای باسعادت کن جهان رابی نیاز/باتجلی ظهورت شیعیان را سرفراز/نیمه شعبان رسیده شادمانی آمده/شدقنوت مهربانی گلشنی اندرنماز/هرکسی ازدوری تواشک زمزم میکند/منتظربهرظهورت تاشودبرشیعه باز/آیت توحیدنابی و امید اهل بیت/گشته این دوران غیبت بهرعالم جانگداز/مهربانی ات فراوان ظلم راپایان دهی/برقلوب پاک مومن نام توشددلنواز/وقت آن گشته ظهورت این جهان زیباکند/بهرسختی های عالم نام توشدچاره ساز/
ازفراق روی مهدی اشک ریزان میشود/چشمها ازدوری او باز گریان میشود/درتمنای وصالش سالها درانتظار/تشنه لب سیراب آن رخسارجانان میشود/اوبود گنج فضائل در حریم اهل بیت/شیعه هم از برکت او لطف واحسان میشود/حضرتش مشکل گشای کل عالم گشته است/بادعایش سختی ماباز آسان میشود/بهراو یاران بسیاری فراهم گشته است/لشکری آماده سویش مثل ایران میشود/رهبرماکربلایی جانفشان مهدی است/تاظهورش امتحانی قلب وایمان میشود/
عیدفطرآمد سراسررحمت بر مسلمین/واقعا باشد مبارک از برای مومنین/بعدیک ماه مبارک لذتی دارد قبول/بر شکوه مردمانش صدهزاران آفرین/اول شوال عیدی میدهد ایزد به ما/شادمان گرددمسلمان ازبرایش اینچنین/تقویت ایمان شیعه میشود باافتخار/مملوعزت وبرکت گشته است روی زمین/بانمازی عاشقانه وحدتش شدمنتشر/با ولایت گشته معنا درجهان ارکان دین/عیدی ایزدبه شیعه شدظهور مهدوی/دررکاب نائب او جانفشانی دلنشین/
گشته میلادحسینی وعلمدار حسین/مرحبا برپاسداران یارو ودلدارحسین/شدسپاه انقلابی اسوه اش ازکربلا/خارچشم دشمنان شدمهدایثارحسین/هرکجایی پاسداران خدمت ملت کنند/چون سلیمانی برایش هست سردارحسین/برولایت یارناب و پاسبان انقلاب/مثل عباس است ومالک قلب اسرارحسین/دشمن ماازخباثت طعنه داردبر سپاه/ریشه کن غرب ویهودی هست آثارحسین/دررکاب رهبرما میزندهرفتنه را/این سپاه بابصیرت گشته آثارحسین/آمده دنیابداند یاور مهدی شود/دائما لبیک دارد بهرهربارحسین/
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام  غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
شبه پیغمبرعلی اکبررعناجوان/روز عاشوراکشیده پربسوی آسمان/پور زیبای حسینی زمزم احساس بود/اسوه گشته تاقیامت ازبرای شیعیان/حضرت اودرجوانی بود مرد بندگی/خلق وخویش مثل احمد ازبرای عاشقان/جنگ اوبادشمنانش یادمانی ازعلی/درحماسه مثل حیدر هم شجاع وقهرمان/تیروشمشیری زدشمن فرق مولاراشکافت/آسمانها گریه داردازبرایش بی امان/روی زانوی حسینی راس خونین علی/سخت گشته بهربابا لحظه پرواز جان/شیعیان ازداغ مولا اشک ریزان میشود/گریه کرده بهراکبر مهدی صاحب ز
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بر الوارهای نور ببندید
از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید
گوشهایم را بگذارید
تا در میان گلبرگهای صدا پاسداری کنند
چشمانم را گل میخ کنید
و بر هر دیواری
که در انتظار یادگاری کودکی ست بیاویزید
در سینه ام بذر مهر بپاشید
تا کودکان خسته از الفبا
در مرغزارهایم بازی کنند
 
مرا نکاوید
واژه بودم
زنجیر کلمات گشتم
سخنی نوشتم که دیگران
با آرامش بخوانند
من اکنون بذری درستکار گشته ام
مرا بکار
روزمیلادش بگویم محض ایمان یاعلی/بهررفع هربلایی شدفراوان یاعلی/مرتضی خلوت نشین کوی رب العالمین/بادعاوباتوسل سوی احسان یاعلی/حیدرکرارباشد جانشین مصطفی/حق اسلام و ولایت حرف قرآن یاعلی/مرتضی وهمسراواسوه ی براهل بیت/میرسد ازبهرسختی ذکرآسان یاعلی/دوست دارم مرتضی راچون ولایت محورم/تانفس دارم بگویم تابه پایان یاعلی/حیدرکرارباشد شافع روزجزاء/مدح اوورد زبان هر مسلمان یاعلی/مرتضی مشکل گشای شیعیان درعالم است/وقت بیماری وغربت ذکرانسان یاعلی/دین
پرشورگشته دنیابهرعزای زهرا/مزدی دراین مصیبت دارد خدای زهرا/او دختر پیمبرحامی دین وقرآن/بوی بهشت دارد هرجا ردای زهرا/ در بوستان حیدرگشته فدای مولا/خواهم زجام آقاهردم ولای زهرا/درکوثر ولایت اوقهرمان اسلام/بهر حمایت حق باشدوفای زهرا/او گلشن حسینی برمجتباست مادر/زینب دراین حوادث گشته فدای زهرا/الگوی اهل بیت وعشق امام ورهبر/دلداده شهیدان گشته صفای زهرا/امسال فاطمیه شوردگربپاشد/حاج قاسم دلاور دارد ندای زهرا/این اشک دیدگانم شدمتصل به دریا/دا
باولایت تاشهادت نقش درجانها شده/شیعه تاروزقیامت همدم مولاشده/گشته ایران ولایی اسوه روی زمین/مقتدااز نسل کوثر سیدوآقاشده/راه ورسم کربلارا درس داده دروطن/حضرت سیدعلی بین مرهم دلهاشده/ملت مااز سپهرش بابصیرت گشته است/اسوه خوبی برای شیعه دردنیاشده/بعد روح الله باشد رهبراین سرزمین/دشمنان ملت ما درجهان رسواشده/این ولایت شدطلیعه برظهورمهدوی/چون جهان آماده بهر یوسف زهراشده/
ای خدا ، ای خالق عشق و شعور
ای خداوند گرامی ای غفور
کن کمک تا آنکه برداریم ما 
گام دوّم را قوی تر ، با غرور
کشور ایران کند با اقتدار
از گذرگاه خطرناکش عبور
با تعمّق کرده دشمن را فلج
حق شود حاکم در اجرای امور
حال و روز تک تک مردم شود
پر زشادیهای همراه سُرور
صبر آنها میوه ی خود را دهد
صلح و خوبیِ فراوان، با وفور
روبروی ظلم و جور شرق و غرب
گشته دولتهای اسلامی جسور
یک نگاه تازه حاکم تا از آن
رهبران مسلمین گشته فکور
از تشرهای شیاطین واهمه
گردد از کلّ
بربهشتی کن سلام وجمله یاران او/صددرود بیکران شد ازبرایمان او/سیدو سالارگشته بر شهیدان وطن/آفرین گویم همیشه بر رخ احسان او/گوهرمظلومیت را داده است بر انقلاب/لطفها برامت ما آمداز یزدان او/گشته الگوی قضاوت با مرام دلبری/برعدالت شورداده گلشن جانان او/شدشهیدراه حق و کربلایی مسلکی/داغ اوجانسوز بوده رهبری گریان او/راه او اینک مصفا درتمام انقلاب/باولایت تا شهادت رهرو وسامان او/گشته دستگاه قضایی مقتدر اندرجهان/منتشراین نهضت ما باهمان سامان او/ای
ای عاشقان کربلابوی محرم میرسد/شیعه برای اشک وغم کوی محرم میرسد/آتشفشان عشق اواندرجهان غوغاکند/برچرخش هر ماتمی گوی محرم میرسد/باشدحسین بن علی محبوب درگاه خدا/گشته سیه پوش عزاروی محرم میرسد/زمزم برای اشکها جاری تارودفرات/تحکیم ایمان بشرخوی محرم میرسد/ایثار یاران ولی داردنشان عاشقی/جاری درآن خون خداجوی محرم میرسد/اسلام وقرآن نبی مدیون شورکربلا/همراه اوزینب که رهپوی محرم میرسد/گشته سیه پوش عزاکل جهان وکوچه ها/دلدادگی وعاشقی توی محرم میرسد/
.
( یاضامن آهو )
دارم هوایِ مرقدت ای شاهِ مندل می طپد در سینه ام ای ماهِ من
.
از کودکی نامت شده وردِ زبانعشقت در این دنیا شده همراهِ من
.
کمتر زِ آهو نیستم مولا بیاتا بنگری بر محبسِ جانکاهِ من
.
افتاده ام در بندِ صیّاد زمان آقا نظر کن بر اسارت گاهِ من
.
چون بچه آهو بر مزارت سر نَهمدستی کشی  تا بر سرِ گمراهِ من
.
بر پنجره فولادِ تو گشتم دَخیلکافی نبوده، همّت کوتاهِ من؟
.
مهمان شدم گاهی اگر بر سُفره اتقانع نشد گویا دل خود خواهِ من
.
لایق نبودم در کنار م
امام صادق  فرمود امیرالمومنین  ع  برای مرتبه دوم مردم را بجنگ معاویه بر انگیخت چون مردم انجمن گشتند ب سخنرانی بر خاست و فرمود ستایش خدای راست که یگانه و یکتا وبی نیاز و تنهاست بود او از چیزی نیست و آفرینش از چیزی نبوده آها با قدرتی آفریده که بسببآن از همه چیز جدا شده و همه چیز آز او جدا گشته آیت برای او صفتیکه بدان توان رسید نباشد و ح دیکه برای آن مثل آورند نیست آرایش لعتهااز تو صیف آو ناتوان وستودنهای گوناگون در آنجا کنم کشته وزیران است ر اه
دلم به طریق انبساط گشته
انبساط در لغات قدیم به معنای صمیمیت می آید
و این جمله ایهام دارد
دلم به طریق انبساط گشته
هم صمیمیت یافته و هم منبسط میشود
زیرا محتوای چیز عجیبیست
که سرشار از آن است
و آن هر آن فزونی یابد
پس دلم به طریق انبساط میشود تا متحمل شود
بر افزایش سرشاری جودش
همانند انبساط حهانمان
دقیقا برابر آن
درخود مزید آید
جهان من محتوای دلم است
و آن محتوی در عین اشباع دلم
هر دم در دلم متعالی میگردد و عزیزوار افزایش می یابد
عزیز به معنای شکست
دلم به طریق انبساط گشته
انبساط در لغات قدیم به معنای صمیمیت می آید
و این جمله ایهام دارد
دلم به طریق انبساط گشته
هم صمیمیت یافته و هم منبسط میشود
زیرا محتوای چیز عجیبیست
که سرشار از آن است
و آن هر آن فزونی یابد
پس دلم به طریق انبساط میشود تا متحمل شود
بر افزایش سرشاری جودش
همانند انبساط حهانمان
دقیقا برابر آن
درخود مزید آید
جهان من محتوای دلم است
و آن محتوی در عین اشباع دلم
هر دم در دلم متعالی میگردد و عزیزوار افزایش می یابد
عزیز به معنای شکست
ازعلی گویم فضیلت گوهری بی انتهاست/بنده خوب الهی یاور دین خداست/اسوه نیک پرستش حجت دلدادگی/گشته استادملائک رهنمای انبیاست/عِدل قرآن محمدآشنادر آسمان/همنشین باکرامت او ولی اولیاست/شافع روزقیامت ساقی بر کوثراست/درولایت حضرت او مثل دریای ولاست/زمزم اخلاص حیدر افتخارخالق است/درعبادت بی رقیب وبی بدیل وآشناست/نسل اوگشته ائمه ازبرای شیعیان/بهرتبلیغ ولایت داستان کربلاست/درشجاعت قهرمان واسوه افلاکیان/یاورخوب فقیران صاحب روز جزاست/درکلام دلنش
ســــزاوار مـــــــرد نیست!
ما را تمام لذت هستی به جستجوستدر پشت چارچرخه ای فرسودهکسی خطی نوشته بود:” من گشته ام، نبود!تو دیگر نگرد، نیست ”این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشتچشمم برای این همه سرگشتگی گریست…چون دوست در برابر خود می نشاندمشتا عرصه بگوی و مگوی می کشاندمشدر جستجوی آبی حیات؟در بیکران این ظلمات آیا؟در آرزوی رحم؟ عدالت؟دنبال عشق؟دوست؟ما نیز گشته ایم!
ادامه مطلب
حرف دل حضرت حجت عجل الله فرجه
مولا شکوه دارد که دعایم نمی کنید
اشک یاری و انتظار برایم نمی کنید
آقایی که کار دو عالم به دست اوست 
گوید شیعیان دعا برایم نمی کنید؟
عمریست روز و شب دست شما را گرفته ام‌
یاری بر این لشکر بی یارم نمی کنید؟
چه قرن ها انتظار شما را کشیده ام
یک چله به اخلاص دعایم نمی کنید؟
سرگرم به دنیا غافل از خویش گشته اید
یک ذره ز دنیا فدایم نمی کنید
بارها همراه غمتان غمخوار بوده ام
از غم غیبت چرا جدایم نمی کنید
طوفان بلا را با دعا دو
حرف دل حضرت حجت عجل الله فرجه
مولا شکوه دارد که دعایم نمی کنید
اشک یاری و انتظار برایم نمی کنید
آقایی که کار دو عالم به دست اوست 
گوید شیعیان دعا برایم نمی کنید؟
عمریست روز و شب دست شما را گرفته ام‌
یاری بر این لشکر بی یارم نمی کنید؟
چه قرن ها انتظار شما را کشیده ام
یک چله به اخلاص دعایم نمی کنید؟
سرگرم به دنیا غافل از خویش گشته اید
یک ذره ز دنیا فدایم نمی کنید
بارها همراه غمتان غمخوار بوده ام
از غم غیبت چرا جدایم نمی کنید
طوفان بلا را با دعا دو
جوانی رفت از من همره من
به دوریهای دور از دیهه خود.
جوانی با همه عصیان و شورش
چو دریا با ره قسمت روان بود.
جوانی مانده اندر دیهه تنها،
به عشق دختر همسایه پزمان.
چو بگذشت عاشقی کودکانه،
جوانی ام بسوخت از عشق سوزان.
جوانی با همه بازیچه هایش
میان خاک راه افتان و خیزان.
رمیده اسپ چوبینش چو وحشی،
گهی از وقت و گه از من گریزان.
سوار اسپ چوبین زور و مغرور،
ز راه عمر ما بگذشت با شست.
بماند از اسپ چوبینش نشانه
عصا چوبی، که امروز است در دست.
از این بازی، از ای
یا حسین
اصلا فکرش را هم نمی کردم 
دعای عرفه ات هم آنقدر جانسوز باشد
دارم می سوزم... 
بیچاره ام کردی وقتی ندا سر دادی:
{... محل روییدن دندانهایم،... و بار بر مغز سرم و رسایى رگهایى طولانى گردنم، و آنچه را قفسه سینه ام در برگرفته، و بندهای پى شاهرگم، و آویخته هاى پرده دلم، و قطعات کناره هاى کبدم،... خلاصه با تمام این امور گواهى مى دهم بر اینکه اگر به حرکت مى آمدم و طول روزگاران، و زمانهاى بس دراز مى کوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر مى کردم، که شکر
گشته سر سبزدگر باره به هنگام بهار    خالدآباد و من و سرو قد و قامت یار
            گشته خرم چمن و لاله و نسرین و دمن        
      بلبلان چهچهه زن طوطی و قمری و هزار
         شده خاکش چو بهشت و شده زیبا و تمیز      
      مردم از بوی ریاحین شده سر مست و خمار
             خالداباد مرا چون گلی از گلزار است           
        جان و دل را کنم از مهر به پایش ایثار
             لعبت ماهرخ زهره جبین است این خاک             نمکین چشم و سهی گردن و گلگ
معرفی کتاب غربزدگی جلال آل احمد:
 ما نمی توانیم در هر زمان و مکان و دولت و نظامی محکوم است و دور از جوهره اسلامیت و انسانیت. جای توجه به حرف خدا " لیس الانسان الا بما سعی" و حکمت از تو حرکت و از خدا برکت، غرب زده از خود و توان خود غافل گشته  خود را تهی از هر حسنی دانسته، همه خوبی ها و پیشرفت ها در فرهنگ غرب و مردم آنجا می بیند و خودش و فرهنگ و مردمش را عقب مانده ای می داند که نمی تواند پیشرفت کند  و می گوید تنها راه پیشرفت، غربی شدن است و چاره دیگری ن
اسطوره ای در خاطر آزادگان پر زد 
ققنوس هم از قله ی آتشفشان پر زد
سیمرغ آواز بلند عاشقی سر داد
دل را برید از این جهان و پهلوان پر زد
تقسیم حق و باطلش با دست موسایی
یا با دم عیسایی اش بخشید جان پر زد 
همچون خلیل از آتش نمرودیان دون
بر جهل آدم زد تبر ، یک قهرمان پر زد
سودای آزادی برای کل دنیا داشت 
بهر بهایش عاشقانه داد جان پر زد
بیت المقدس گشته شعرم تا تو را گفتم
بهر تسلای دلم از این زبان پر زد
... من
پای‌بست دنیا متزلزل بود ، چراکه قلب انسان متزلزل بود : زیر آوار سنگ‌هایی که انسان‌ها اورشلیمش می‌خواندند ، زیر آوار پیش‌گویی‌ها ، ظهور منجی‌ها ، مراسم مذهبی ، زیر یوغ فریسیان و صدّوقیان ، اغنیایی که می‌خوردند ، فقرایی که گرسنه بودند ، و زیر سیطره‌ی خداوند یهوه ، که از محاسنِ او خون بشریت ، قرن‌ها و قرن‌ها ، به‌درون گرداب مرموز روان بود ، خُرد گشته بود . از هر دری که با این خدا وارد می‌شدی ، فریادش بلند می‌شد . اگر کلامی محبت‌آمیز بر ز
باز هم خوانده به خود دلبرجانانه مرا
برده است نیمه شعبان در میخانه مرا
آن جفا کار فسون با لبک نسترنش
داده است جرعه شراب ازمی وپیمانه مرا
با خط دور لبش با صنم جان و تنش
داده است مستی جان از تب جانانه مرا
کرده است زلف رها بر سر و بر شانه خود
می کند مست و خمار دلبر افسانه مرا
سیدم گشته به دنبال دل سوخته اش
که لب چون شکرش کرده چو دیوانه مرا
شعر امام سوم ماامام سوم ما که مشهوره تو دنیابا ظالما میجنگهبا مظلوما میخندهگشته توی کربلاشهید راه خداتوصیه کرده به ماآقای خوب دنیاامر به معروف کنیدکمک به مظلوم کنیدوقتی که آب می خوریمسلام میدیم به آقابچه های حسینی آب میخورید؟ بفرما
 کاش بیاید نسیم از طرف زندگی 
مهر و وفا و صفا شد هدف زندگی 
پول و مقام ونژاد رفته زیاد زمین 
داده به باد فنا تا شرف زندگی 
فاصله ها داشتیم فاصله ها بیشتر 
گشته میان پدر با خلف زندگی 
سایه ی ترسی غریب بر سر خانه فتاد 
ترس که جا کرده است در کنف زندگی 
وحشی و سرد و نحیف گشته زمین را حریف 
گوشه ای افتاده است این علف زندگی 
از کرونا خسته ایم خسته تر از خسته ها 
 کاش بیاید نسیم از طرف زندگی 
دردی که پینه بسته
ایوب گشته فرهاد
صبری که ماند و آه از
عمری که رفت بر باد
 
هر آدمی که آمد
لبخند روی لب داشت
حاشا بر این جماعت
ویرانه‌های آباد
 
مرغی که آسمانیست
در دام لانه کرده
صید از فرار خسته
دیوانه گشته صیاد
 
کس یاد کس نباشد
الا در این دو جنبه
یا چهره حور باشد
یا روح گردد آزاد
 
زین دردها که گفتیم
موجی ز غم برآمد
سهراب قایقت کو؟
در شهر مُرده فریاد
 
|فاضل نادرپیشه|
 مرا به خانه‌ی قدیمی‌ام ببر. حس‌های قدیمی را در من تازه کن. شاید به یاد بیاورم که بودم و قلبم برای چه می‌تپیده. 
بگو آن شب که نشستیم در پیاده‌رو و درز دلمان را گشودیم و همه چیز را ریختیم روی آسفالت سرد، چه می‌درخشیده در چشم‌های من که خودم را ستاره‌ی مسافری تصور می‌کردم که به جان این خاک آشنا گشته و محبت زیستن در همه ذرات تنش تپیدن گرفته. 
شیره‌ی زندگی را گوارای جان من کن. 
 درازنای شب اندوهان را از من بپرس که در کوچه تا سحرگاه رقصیده‌ام و سنگ‌فرش‌های حوصله را به شیون عبث گام‌هایم آغشته‌ام‌. از من بپرس که همپای بادها در شهر و کوه و دشت به دنبال تو گشته‌ام و ساعت کوکی کهنه‌ام را به وقت ساحل ابدیت میزان کرده‌ام. جای پاهای کوچکت را بر ماسه‌ها دیدم. صدا زدم الکساندر... دویدی بالای صخره‌ها. مرا نگاه نکردی.
و جها د چهارشعبه دارد 1  امر بمعروفکند مومن رایاری کردهو پشتش را محکم نموده و هرکه نهی از منکر کند بینی منافق را بخاک مالیده و از نیر نگش  ایمن گشته وهر که همه. جاراستگویدوظیفه ایکه بر او بود انجام داده  وهر که با بدکاران  دشمنی کند برای خدا خشم نموده  خدا. هم. بخاطر او خشم.  نماید اینست. ایمانو پایه هاو شعبه. هایش 
متن زیر برنده جایزه بهترین متن سال گشته
ﻮﺵ ﻫﺎﻢ ﺭﺍ ﻣ ﺮﻡ !
ﺸﻢ ﻫﺎﻢ ﺭﺍ ﻣ ﺑﻨﺪﻡ !
ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺎﺯ ﻣ ﺮﻡ !
ﻭﻟ ﺣﺮﻒ ﺍﻓﺎﺭﻡ ﻧﻤ ﺷﻮﻡ !
ﻘﺪﺭ ﺩﺭﺩﻧﺎ ﺍﺳﺖ ﻓﻬﻤﺪﻥ !!!...
ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻝ ﻋﺮﻭﺳ ﺁﻭﺰﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﻨﻪ ﻣﺎﺷﻦ،
ﺗﻤﺎﻡ ﺴﺘ ﺑﻠﻨﺪ ﺯﻧﺪﺶ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﻗﺼﺪ !!!...
ﺎﺵ ﺯﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ..
ﺮ ﺑﺪﻧﺎ ﻣ ﺁﻣﺪﻢ ..
ﺁﻧﺎﻩ ﺩﺭ ﺭﺧﺪﺍﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺸﺪﻢ..
ﺳﺲ ﻮﺩ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣ ﺷﺪﻢ
ﻭﺩﺭ ﻧﻤﻪ ﺷﺒتاریک ،
ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﻤ
خرید کتاب

روزکی چند در جهان بودم
 
بر سرِ خاک باد پیمودم

ساعتی لطف و لحظه‌ای در قهر
 
جانِ پاکیزه را بیالودم

باخرد را به طبع، کردم هَجو
 
بی‌خرد را به طمع بستودم

آتشی برافروختم از دل
 
و آبِ دیده ازو بیالودم

با هواهای حرص شیطانی
 
ساعتی شادمان بنغودم

آخرالعمر چون سرآمد کار
 
رفتم تخم کِشته بدرودم

گوهرم باز شد به گوهر خویش
 
من از این خستگی بیالودم

کس نداند که من کجا رفتم
 
خود ندانم که من کجا بودم


دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت
 
یک‌موی
وزن شعر:
"مَفعولُ مَفاعیلُ فَعولُن، مَفعولُ فَعولُن"
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار
ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار
مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم
او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار
جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم
خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار
در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست
انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار
گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم
گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار
شب ها
ما آدمیان مدرن هرچه پیشتر برویم از غرابتمان کاسته می­ شود و هرچه بگذر دیگر چیزی ما را شگفت­ زده نمی­ کند و در نهایت همه چیز برایمان دلپذیر می­ شود. اینجا نقطه­ ای است که به فرهنگ تاریخی نامگذاری شده است.روشن ­تر صحبت کنم؛ توده ­ی سیاه، سیال و چرکین داده­ ها و آواز غریب و وحشتناک دانستی­ ها آنقدر زیاد است که آدمی چاره ­ای جز خریت ندارد. هر کجا آدمیان تیزبینانه نگریسته ­اند مفهومی دیگر در کنار خریت نمایان گشته است، تنفر و تهوع.منظور من آن است که
«میازار موری که دانه کش است»که کاری فجیعا بد و چندش استاز آن بدتر اما تو دانی که چیست؟به پیش جهان‌خوارگان خواهش استمگر مزدوج گشته برجامشانکه با مادر شوهرش چالش است؟فمنیستهای مجلس کجایند کهتجاوز به روحش بسی فاحش استبه اینستکس رسیده کنون کار اوو نقضش به کل رو به افزایش استبسی رنج برده در او بیست سیاف ای تی افش هم که در زایش استولی باز پیروزی از آن ماستکه مرد مقاوم در اسایش است#زهرا_آراسته‌نیا
تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین
برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین
تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام
دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین
نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم
ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین
درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست
تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین
ای تو زیبای جهان ماه فریبای زمان
بغلت مامن جان است امان است امان
گره ی چشم به چشمت، الکن گشته زبان
عشق تو در دل و جان جمله عیان است عیان
همه دم نام تو گردیده مرا ورد زبان
اشک دوری تو از دیده روان است روان
غنچه مانده است به عشق لب تو برق لبان
مهر دل بر دل تو قد جهان است جهان
خبر از آمدنت دادی و دل گشته جوان
وقت رفتن به فغان است فغان است فغان
بودنت واجب عینی است ثواب است بمان
رفتنت بار گران است گران است گران
تو شدی ماه و شدم زهره ی تو روز و شبان
تیر بر
I miss you
Uoyssimi
دلم برایت تنگ شده است. دیگر چیزی برایم نمانده است. جز خواری. خوار گشته‌ام و گذشته زیبا دیگر تکرار نخواهد شد
ساعت ۱۲:۲۱ است
و دلتنگی.........
 
متن بالا ترکیبی از دو متن است. بخش انگلیسی در روزی نوشته شد که سعی کردم به صورت رمز برایت پیام را بفرستم. و باقی آن هم مربوط به چندین روز پیش است. امیدوارم خدا کمکم کند که .... که چی؟
توای ملعون که نان از دین بجوئی
بدان از دین نبردی هیچ بوئی
لباس عالمان دین بپوشی
ولی دین رابه دنیا میفروشی
شده دین چون دکان سودمندی
که درآن عرضه گردد هر چرندی
کنندآلوده دین را با خرافات
شده دین جایگاه انحرافات
کنون دین گشته آلوده به بدعت
دلیل شرک و الحاد جماعت
مذاهب فتنه در دین آفریدند 
مسلمانان دگر راحت ندیدند
مبلغان مذهب بی خدایند
به ایات خدا بی اعتنایند
بنام دین تجارت مینمایند
به این بهانه غارت مینمایند
بسی از واعظان مردم فریبند
که اغلب
این یکی از قشنگ ترین چیزایی بود که خوندم:
گویند دویست نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفتهو به صف کرده و می بردند و تعدادی نظاره گر بر این جماعت اسیرمی خندیدند و با خود می گفتند : 
ای بیچاره ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و اینچنین خوار شدید؟ 
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد که ای مردم بر ما نخندید که آن سه نفر با هم هستند و ما دویست نفر تنها!
·•●✿●•·
آمد به دنیا در فضای سرد و ناپاکی
آلوده شد روح و روانش در هوسناکی
مانند گل در مزبله بالید و زیبا شد
در دام او افتاد یاسی مظهر پاکی
با صید خود برپا نمود او کاخ آمالش
شد سرنگون در قعر خودخواهی به بیباکی
چون پرتوقّع بود و از خودراضی و مغرور
افتاد از عرشش درون برزخی خاکی
باد جدائی ها به طوفانی بدل گشته
در عاقبت درگیر با وضع اسفناکی
او مُرد و در گور سیاه خود فرو رفته
شد سرنوشتش تلخ با پایان غمناکی .
 
 ابو بصیر گوید بامام صادق ع عرضکردم ایا بر امام زکاه نیست فرمود سخن محالی گفتی ای ابا محمد ر نمی دانی که دنیا و اخرت از ان امامست واو ان را هرکجا خواهد نهد و بهر که خواهد دهد این حق برای او از جانب خدا روا گشته ای ابا محمد همانا امام شبی نیست که بخوابد وبرای خدا در گردن او حقی باشد که از ان مورد باز خواست گردد 
گفت سعدی مصرعی ، این بس نکوست # دوست آن باشد که گیرد دست دوست
این سخن اکنون چه بی معنی شده # یا که این سان گفتمان در عصر اوست
مردمان اینک ملون گشته اند # می کنند از کله ی هر دوست پوست
دست کس را گر نمی گیری مگیر # اینچنین رفتار خنثی از چه روست
بخت بد را منتظر گشتی به دوست # غیبت و تهمت تو را یک گفتگوست ؟
خورده ای از سفره اش صد من نمک # چشم بر هر لقمه انگاری که موست
گرجی از دنیا تو خود تنها برو # همره یکرو فقط یک آرزوست
نیچه در کتاب «ارادْ قدرت» می نویسد:1) هر ناخوشی، هر نابختیاری، به خطا، ایدۀ باطل (تقصیر) را تداعی کرده است (درد و رنج از هر گونه پاکی و بی الایشی بی بهره گشته است)؛2) همه احساس های نیرومند لذت و خوشی (حالات و احساسات وحشی، شهوت رانی، ظفر، غرور، بی پروایی، دانش، اطمینان نفس و خوشبختی بدان گونه که هست) داغ گناهکاری، افسونگری و بدگمانی خورده اند؛3) احساس های ناتوانی، بزدلی و پستی درونی، فقدان شهامت ابراز وجود، با نام های تطهیرکننده ای غلط انداز گشت
⚡️ دو نوع ساخت زمان ماضی در زبان گیلکی وجود دارد که با استفاده از فعل کمکی «دأشتن» ساخته می‌شود. کاربرد این دو نوع ماضی با نوع معمول ماضی نقلی و بعید از نظر تقدم و تأخر زمانی متفاوت است.
به این مثال‌ها توجه کنید:
نقلی ساده: امۊ ایان' بؤمۊتأیم
(فارسی: ما اینجاها رو گشته‌ایم )
نقلی بعید: امۊ ایان' بؤمۊته دأریم.
(فارسی: ما اینجاها رؤ (قبلتر) گشته‌ایم)
ماضى بعید: اۊشان سختسر بۊما بؤن.
(فارسى: اۊنا به سختسر اۊمده بۊدن)
ماضى ابعد: اۊشان سختسر بۊما دأ
با سلام و عرض ادب خدمت مسئول محترم مربوطهبه استحضار میرسانم که اینستاگرام اینجانب مدتیست که افسارگسیخته گشته و سرکشی می‌نماید. میپرسید چرا؟ عرض می کنم. مدتیست که نمیدانم چرا و به چه دلیل و به کدامین گناه، پیام‌های اینجانب حتی با روشن بودن همان اسمشو نبرِ قانون شکن، به دست اینجانب نمیرسد!!!! اینم شد زندگییی؟؟؟ از شما مسئول محترم تقاضا می‌نمایم که در اسرع وقت رسیدگی کرده و عامل این برهم‌زنی را پیدا نمایید و هر چه سریعتر اینستاگرام بنده را ا
با سلام و عرض ادب خدمت مسئول محترم مربوطهبه استحضار میرسانم که اینستاگرام اینجانب مدتیست که افسارگسیخته گشته و سرکشی می‌نماید. میپرسید چرا؟ عرض می کنم. مدتیست که نمیدانم چرا و به چه دلیل و به کدامین گناه، پیام‌های اینجانب حتی با روشن بودن همان اسمشو نبرِ قانون شکن، به دست اینجانب نمیرسد!!!! اینم شد زندگییی؟؟؟ از شما مسئول محترم تقاضا می‌نمایم که در اسرع وقت رسیدگی کرده و عامل این برهم‌زنی را پیدا نمایید و هر چه سریعتر اینستاگرام بنده را ا
ای آسمان با چشم دل فضل و
کرامت را ببین
آمد حسین ابن علی(ع) شوق شهادت را ببین
 از مقدم او با صفا باغ ولایت را ببین
در چهره ی شیر خدا شوق و رضایت را ببین
در عرش از میلاد او شادی فراوان گشته است
 بیت امیرالمومنین(ع) همچون گلستان گشته
است
ذکر ملائک یک به یک آیات قران گشته است 
ورد لب اهل زمین تسبیح یزدان گشته است

در بیت زهرا(س) و علی(ع) جبریل
می خواند غزل
خندد حسین ابن علی(ع) شیرین تر از قند و عسل
از بس که خوش سیماست او ، گردیده او ضرب المثل
دلدادگان ک
عیــد مبارک از صمیم قلبم،خوشحالم که مولایی همچون حضرت علی (ع) داریم.
 
​​​​​​
حیفم اومدشعرو نذارم 
 
نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد
نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد
 اراده چون کند مولا، قضا تغییر خواهد کرد
علی در سرنوشت عالم امکان اثر دارد
نبین باشد حصیر کهنه٬ دارایی این حاکم
ببین ثروت به صید او تلاشی بی ثمر دارد
به نخلستان چه با زحمت به جانِ چاه افت
کتاب پیام گم گشته 
کتاب پیام گم گشته به روایت سفری عجیب که این فرصت را به ما میدهد که تا دانش و خرد مربوط به فرهنگی باستانی را کشف کرده و پیام تاثیرگذار آن را داشته باشیم کتاب پیام گم گشته با الهام از تجربه واقعی نویسنده خانم مارلومورگان نوشته شده است و مترجم کتاب خانم الهه کیان فر است بلکه کتاب پیام گم گشته فقط یک دست نوسته ساده نمی باشد بلکه کتاب را به عنوان یک رمان نیز فروخته شده است.
 
کتاب بر گرفته از چه چیزی است ؟
کتاب پیام گم گشته بر گرف
حسینا من ز تو شرمنده هستم
غلط کردم که ره را بر تو بستم
اسیر دست شیطان گشته بودم
نمک خوردم نمکدان را شکستم
بگو تا خواهرت من را ببخشد
چرا که قلب طفلانت شکستم
به زندان گنه افتاده بودم
کنون بر خوان احسانت نشستم
نبودم حر ولی گردیدم آزاد
غلام تو شدم آزاده گشتم
دعای مادرت اعجاز کرده
که من از ذلت دنیا گسستم
ادب کردم به زهرا مادر تو
شهادتنامه ام را داده دستم
‍ ای خالق من ، پرده برانداز ببینم
عشقی که جهان عاشق آنست چه عشق است؟
دیوار ندارد و درش باز به هرکس
وابستگیش دربدری هست ، چه عشق است؟
سوزانده و از بوی خوشش عالم و آدم
چون باده زنان گشته از آن مست چه عشق است؟
سیراب کند با عطش هر تشنه لبی را ،
در بند کشد هرکه که دل بست ، چه عشق است؟
گویند که افلاک بنا شد به وجودش ،
هر دسته که همراه شده ، نگسست چه عشق است؟
از کرببلا جاری و در جوی جهان است
شاهراه جهان است نه بن بست ، چه عشق است؟
#احمد_یزدانی
#کربلا #اربعی
 
درویشی تنگدست، به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده‌ام مالی در راه خدا نذر کرده‌ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. خواجه گفت: من نذر کوران کرده‌ام، تو کور نیستی. پس درویش تاملی کرد و گفت: ای خواجه، کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته، به در خانه چون تو، گدائی آمده‌ام. این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته، از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد، قبول نکرد…
منفعت شد گور دنیای جدید
اینچنین وضعی جهان هرگز ندید
روزِ روشن قتل و غارت میکنند
باج خواهی های شیطان شد شدید
خادمان مسلمین از قاتلان
آسمان لو داد شرّ و مکر و کید
در تمام عالم ایران مستقل
بر مواضع مانده محکم چون حدید
گشته اند همدست هم بر ضدّ او
نام حق ناحق بلرزاند چو بید
اربعین پیغام باهم بودن است
کربلا اوجی که باید رفت و دید .
#احمد_یزدانی
#کربلا 
#اربعین 
#بین_الحرمین
.
جوجه تیغی آبی
همه ما اگر بازی سونیک را انجام نداده باشیم، اما حداقل نام آن را شنیده ایم. بازی که توسط کمپانی سگا عرضه گشت و لحظات زیبایی را برای هزاران گیمر کنسول سگا در سراسر جهان به ارمغان آورد.بازی به صورت فایل نصبی ارائه گشته و قابلیت اجرا بر روی سیستم عامل ویندوز را دارد.حال اولین نسخه از این عنوان خاطره انگیز توسط تیم گیم شاتل لند عرضه گشته تا بتوانید بار دیگر از دنیای بازی های شیرین و دوست داشتنی گذشته خود لذت ببرید.راهنمای نصب: برای ا
  
کتاب فرمانده شهر : ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد گشته… بخوان تا بشناسی ممّد معروف را
 
کتاب فرمانده شهرنویسنده: داوود بختیاری دانشورانتشارات: سوره مهر
معرفی:
یکی از سرودهای معروف: ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد گشته….جوان های سینه زن چنان این نوحه را با غم می خوانند که انگار پدرشان از دنیا رفته درحالیکه این نوحه و گریه برای جوان رشید و خوش قیافه و بی نظیر شهر…بقیه اش را درکتاب بخوانید…
بریده کتاب:
باید رئیس ساواک آمده باشد. با این حرف محمد بی اخ
این مطلبم شبیه اون وقتا شد که سر کلاس اذیت می‌کردیم بعد معلم می‌اومد برامون سخنرانی می‌کرد و کلی نصیحتمون کرد. من با این همه عیب دارم شما رو نصیحت می‌کنم عجیبه.یه دونه کلیپ توی گروه خانوادگی دیدم بسیار حرفه‌ای و خنده‌دار.رفته بود گشته بود توی سیل سیستان‌بلوچستان یه نفر رو که بهش کمک نرسیده بود پیدا کرده بود و بلافاصله ربطش داده بود به قضیه هواپیمای اوکراینی و هزینه‌ای که برای کشور داشت. بعد رفته بود توی شبکه افق گشته بود، یک پژوهشگر زن
سلاممممم،وی درحالی که روی مبل مچاله گشته و حبیب گوش میکند برای شما می نویسد:)حالتون چطوره؟حال منو بخواید بدونید بد نیستم شکر خدا:)
دلم لک زده براتون،برا شعرای جناب قدح،برای دانشجوهای استاد دانشگاه بیان:)،برا گندم گون که دلم می خواست بیشتر ازش خبر داشتم و و و...
این روزا کرونا نفسمو بریده،نه که گرفته باشما،خونه موندن داره روانیییممم می کنه،در چهار سال اخیر سابقه نداشته سه هفته تو خونه بمونم
فقط کتاب می خونم و فیلم می بینم تا تایممو پر کنم
شما
کربلاداردمجسم سوی مهدی میشود/نینواباجلوه هایش کوی مهدی میشود/حضرتش آتشفشان اشک برداغ حسین/پرزغمها و مصیبت روی مهدی میشود/باولایت تاشهادت گشته درس کربلا/اشک چشمان بهاری جوی مهدی میشود/سخت شدازبهرمولا جانفشانی درعطش/یادمان آن شهیدان خوی مهدی میشود/برعموعباس دارد گوهرتحسین خود/مشک آبش بازهم رهپوی مهدی میشود/روی تپه عمه زینب مبتلای برفراق/انقلابی در محرم توی مهدی میشود/زمزم آمادگیهابر ظهورش آمده/برمشام اهل عالم بوی مهدی میشود/
بسمه تعالی
سلام
با عرض پوزش به علت تاخیر بوجود آمده در بارگذاری مطالب (پرسمان حقوقی)به دلیل؛کسالت و بیماری که عارض بنده گشته مدتی قادر به مطالعه و بارگذاری مطالب نیستم،لذا به محض اینکه از بیماری فارغ گردم سریعاً نسبت به ارائه مطالب حقوقی اقدام خواهم کرد.
امیرالمومنین ع فرمود ای مردم خدای تبارک وتعالی  پیغمبر بسوی شما فرستاد و قران حقرا بر او نازل فرمود در حالیکه شما از قران و فرستنده قران بی خبر بودبد وهم از پیغمبر   فرستنده او در زمان تعطیلی. پیغمبران   خواب دراز ملتها و گسترش نادانی و سرکشی  فتنه و گسیحتن اساس  محکم و کوری از حقیقت و سر پیچی ستم و کاهش دین و شعله وری اتش جنگ همزبان با زردی گلستان باغ جهان خشکیدن شاخه ها.و پراکندگی برگها. نومیدی از میوه وفرو رفتن ابهای  ان پرچمهای هدایت فرس
چه زیبایی، چه زیبایی، دوشنبه،
بهشت روی دنیایی، دوشنبه.
منور گشته ای از مهر دلها،
صفای پاک دلهایی، دوشنبه.
تویی گهوارة ارمان دلها،
برای طفل فردای دوشنبه.
بنا سازیم زیر هر بنایش
سمرقند و بخارای دوشنبه.
شکفته در دلم گلهای ارمان،
دلم دارد تمنّای دوشنبه.
برای ملّت والامقامم
سرایم شعر والای دوشنبه.
بخواند بلبلی شعر ترم را،
که دارد بوی گلهای دوشنبه
ه اومد گفت که سر اون کلاسه که پیچوندم چی شده
گفت استاد بهش گفته یکی میخواسته برات حضور بزنه ولی من که تو رو میشناسم ه (آخه ه نمایندشه و من انقدر اسکلم که خواستم واسه نماینده ش که هزار بار دیدتش حضور بزنم‍♀️)
بچه ها گفتن دستشم گذاشته رو عینکش یکم دنبالت گشته که نبودی
حالا به هرکی میرسم میگم
شنیدم ریدم :)

پی نوشت:به عنم
خاطره میشه واسه بچه م تعریفش میکنم که چطور وقتی یه چس ترم بودم، استاد فوق تخصص مونو اسکل کردم :) 
 
 
باسمه تعالیچلچراغامام زمانقصیده ۱۰
ای که هستی جانشین و مالک لیل و نهارصاحب عز و جلال و مظهر پرودگار
از نظر ها غایب و در جان مردم جان توستکی شود ظاهر رخ گلگون و یابم من قرار 
با قیامت می شود عالم پر از نور و صفاعدل تو جاری شود، هر گوشه و کوی و دیار
عاشق روی و جمال تو سراپا گشته ایملحظه ای بر ما نظر کن، در حجابیم و غبار
ای عزیز فاطمه، منجی و هادی در جهانمی کنی محروم ما را از ولایت در نظار
می شود روزی بگویی قبر مادر در کجاست؟نیست جای دفن او معلوم
ثروت گم گشته باز آید به دامان غم مخور
........................ سفره ی خالی شود روزی فسنجان غم مخور
ای تن خشکیده روزی پر شوی دل بد مکن
.............................. وین لب ترکیده باز آید به دندان غم مخور
گر سراب نان باشد باز بر چشم بدن
............................. نانوایی را خری یک روز ای جان غم مخور
دور فرمون گر دو روزی بر سرای ما نگشت
.......................... دایما فرمان نباشد پیچ پیچان غم مخور
در خیابان گر به شوق خانه خواهی زد قدم
............................... سرزنشها گر کند بنگاه منزل غم مخور
گرچه م
عباس اندرعلقمه بسیارغوغا کرده است/بازمزم دلدادگی خشنود یکتا کرده است/سردارناب کربلا عشق حسین بن علی/درروز عاشورافدا جان رابه مولاکرده است/وصف وفاداری اوروح تمام اهل دین/آن تشنه لب غوغامیان آب دریاکرده است/درروز تاسوعا نگر دشمن امانش میدهد/دلداده کوی ولا هرخصم افشاکرده است/گشته علمداروفامحبوب قلب شیعیان/زیبا همه ایثار راازبهردنیاکرده است/دستان پاک اوجدا ازپیکر جانانه اش/براوخدااندربهشت یک بال اعطا کرده است/گریه برایش میکند مولاحسین و
روزمیلادعلی اصغرشده/شادمان ازاو چوپیغمبرشده/آمده باب الحوائج درجهان/موسم الطاف آن سرورشده/درولایت محوری سرباز دین/چون فدایی درره حیدرشده/طفل شش ماهه شده الگوی ما/مقدمش پرخیرچون کوثرشده/عشق بابایش حسین بن علی/نور چشمان چنین رهبرشده/کربلا گشته تجلی وصال/بهردین مصطفی پرپرشده/همره عباس و اکبر شدشهید/بهرشیعه اسوه برتر شده/حضرتش مشکل گشای عالم است/شافع والای درمحشرشده/او عموی حضرت صاحب زمان/دلبر آن حجت آخرشده/

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها